پرسش:
ديدگاه قرآن و امامان درباره طلاق چيست ؟ آيا در آيات و احاديث در مورد اثرات آن مطلبي وجودارد؟
پاسخ:
1- طلاق منفورترين حلالها بدون شك، قرارداد زوجيت از جمله قراردادهايي است كه بايد قابل جدايي باشد، چرا كه گاه عللي پيش ميآيد كه زندگي مشترك زن و مرد را با هم غير ممكن، يا طاقتفرسا و مملو از مفاسد ميكند، و اگر اصرار داشته باشيم كه اين قرارداد تا ابد بماند، سرچشمه مشكلات زيادي ميگردد، لذا اسلام با اصل طلاق موافقت كرده است، و هم اكنون نتيجه ممنوع بودن كامل طلاق را در جوامع مسيحي، ملاحظه ميكنيم كه چگونه زنان و مردان زيادي هستند كه به حكم قانون تحريف يافته مذهب مسيح ع طلاق را ممنوع ميشمرند و قانونا همسر يكديگرند، ولي در عمل جدا از يكديگر زندگي كرده، و حتي هر كدام براي خود همسري غير رسمي انتخاب كردهاند! بنا بر اين اصل مساله طلاق يك ضرورت است، اما ضرورتي كه بايد به حد اقل ممكن تقليل يابد، و تا آنجا كه راهي براي ادامه زوجيت است كسي سراغ آن نرود. به همين دليل در روايات اسلامي، شديدا از طلاق مذمت گرديده، و به عنوان مبغوضترين حلالها، از آن ياد شده است، چنان كه در روايتي از پيامبر ص ميخوانيم: ما من شيء ابغض الي اللَّه عز و جل من بيت يخرب في الاسلام بالفرقة يعني الطلاق :" هيچ عمل منفورتر، نزد خداوند متعال از اين نيست كه اساس خانهاي در اسلام با جدايي (يعني طلاق) ويران گردد1". و در حديث ديگري از امام صادق ع ميخوانيم: ما من شيء مما احله اللَّه ابغض اليه من الطلاق :" چيزي از امور حلال، در پيشگاه خدا مبغوضتر از طلاق نيست2". باز در حديث ديگري از رسول اكرم ص آمده است كه فرمود: تزوجوا و لا تطلقوا، فان الطلاق يهتز منه العرش! :" ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه طلاق عرش خدا را به لرزه درميآورد3"! چرا چنين نباشد، در حالي كه طلاق مشكلات زيادي براي خانوادهها، زنان و مردان و مخصوصا فرزندان به وجود ميآورد، كه آن را عمدتا در سه قسمت ميتوان خلاصه كرد: 1- مشكلات عاطفي- بدون شك مرد و زني كه سالها يا ماهها با يكديگر زندگي كردهاند، سپس از هم جدا ميشوند، و از نظر عاطفي جريحهدار خواهند شد، و در ازدواج آينده خاطره ازدواج گذشته، دائما آنها را نگران ميدارد، و حتي به همسر آينده با يك نوع بدبيني و سوء ظن مينگرند، آثار زيانبار اين امر بر كسي مخفي نيست، و لذا بسيار ديده شده كه اين گونه زنان و مردان براي هميشه از ازدواج چشم ميپوشند. 2- مشكلات اجتماعي- بسياري از زنان بعد از طلاق شانس زيادي براي ازدواج مجدد، آن هم به طور شايسته و دلخواه، ندارند، و از اين نظر گرفتار خسران شديد ميشوند، و حتي مردان نيز بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب كمتر خواهد بود، مخصوصا اگر پاي فرزنداني در ميان باشد، لذا غالبا ناچار ميشوند، تن به ازدواجي در دهند كه نظر واقع آنها را تامين نميكند، و از اين نظر تا پايان عمر رنج ميبرند. 3- مشكلات فرزندان كه از همه اينها مهمتر است، كمتر ديده شده است كه نامادريها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند، و بتوانند خلاء عاطفي فرزنداني را كه از آغوش پر مهر مادر بريده شدهاند پر كنند، همانگونه كه اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد، در مورد ناپدري نيز اين صادق است، البته هستند زنان و مرداني كه نسبت به غير فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند، ولي مسلما تعداد آنها كم است، و به همين دليل، فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترين زيان و خسران ميشوند، و شايد غالب آنها، سلامت رواني خود را تا آخر عمر از دست ميدهند. و اين ضايعهاي است نه تنها براي هر خانواده بلكه براي كل جامعه، چرا كه چنين كودكاني كه از مهر مادر يا پدر، محروم ميشوند گاه به صورت افرادي خطرناك درميآيند، كه بدون توجه تحت تاثير روح انتقامجويي قرار گرفته و انتقام خود را از كل جامعه ميگيرند. اگر اسلام اين همه در باره طلاق سختگيري كرده، دليلش همين آثار زيانبار آن در ابعاد مختلف است. و نيز به همين دليل قرآن مجيد صريحا دستور ميدهد كه هر گاه اختلافي ميان زن و مرد پيدا شود بستگان دو طرف در اصلاح آن دو بكوشند، و از طريق تشكيل" محكمه صلح خانوادگي" از كشيده شدن دو همسر به دادگاه شرع، يا به مساله طلاق و جدايي، مانع شوند. (شرح محكمه صلح را در جلد سوم صفحه 375 به بعد ذيل آيه 35 سوره نساء تفسير نمونه بيان شده است). و باز به همين دليل آنچه به خوشبيني زن و مرد، و تحكيم پايههاي علائق خانوادگي، كمك كند، از نظر اسلام مطلوب، و آنچه آن را متزلزل سازد مبغوض و منفور است. 2- انگيزه طلاق طلاق مانند هر پديده ديگر اجتماعي داراي ريشههاي مختلفي است كه بدون بررسي دقيق و مقابله با آن جلوگيري از بروز چنين حادثهاي مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاي آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است: الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يكي از مهمترين عوامل جدايي است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبي درك كنند، و در حدودي كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوي بسياري از طلاقها گرفته خواهد شد. ب- حاكم شدن روح تجملپرستي و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگري است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايي دائم نگه ميدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايي را صاف ميكند. ج- دخالتهاي بيجاي اقوام و بستگان و آشنايان در زندگي خصوصي دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگري محسوب ميشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبداري از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزي نميگذرد كه خاموش ميشود، ولي دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاي ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر ميسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئي به حال خود رها كنند، ولي هر گاه اختلاف به صورت كلي و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيري يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند. د- بياعتنايي زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفي و جنسي برميگردد، مثلا هر مردي انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظاري از شوهرش دارد، ولي اين از اموري است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بياعتنايي طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجي سير ميكند، مخصوصا اگر در محيط زندگاني آنها افرادي باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بياعتنا از كنار اين مساله بگذرند. لذا در روايات اسلامي اهميت زيادي به اين معني داده شده، چنان كه در حديثي از امام صادق ع ميخوانيم: "لا ينبغي للمرأة ان تعطل نفسها:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براي شوهرش بماند4 و در حديث ديگري از امام صادق ع آمده است كه فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الي الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن! زناني از جاده عفت خارج شدند و علتي جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نميرسيدند5"! ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگي و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكي از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاي است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعي" يعني مسلمان باشند،" كفو فرعي" نيز باشند، يعني تنها تناسبهاي لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايي تعجب نكرد6. 1. وسائلالشيعة، شيخ حر، أَبْوَابُ مُقَدِّمَاتِ النِّكَاحِ وَ آدَابِهِ - بَابُ اسْتِحْبَابِهِ ح 2787 ،موسسه آل البيت 1409. ، ج 20،ص 16. 2. الكافي، كليني، باب كراهية طلاق الزوجة الموافقة، دارالكتب، 1365 ش، ج 6، ص 54، ح 2. 3 . وسائلالشيعة ، ج 22 ، ص 8 ، باب كراهة طلاق الزوجة الموافقة، ح 27880 ،موسسه آل اليت 1409. 4 . مكارم الاخلاق، ص107.. 5 . مكارمالأخلاق ، ص81 ، الفصل الثالث في الخضاب بالحناء ..انتشارات شريف رضي قم 1412. 6 . تفسير نمونه، ج24، ص229 ذيل آيه 1 سوره طلاق ، دارالكتب، 1374 ش .